دومین یلدا.1393
نیکا جونی سلام. این روزانمیدونم چرا خیلی وقت کم میارم .نمیدونم کی شب میشه کی روز.ولی خدارو شکر خوب میگذره .تو عزیز دلم هروز شیرین زبونتر میشی.کلمات جدید ادا میکنی .ومن وبابایی لذت میبریم.
برسیم سراغ شب یلدای 93. اول شب رفتیم خونه مامان جون. حسابی با عمو ها وعمه ها خوش گذشت. وتو نیکای عزیز مثل همیشه با شیطنت همه رو میخندوندی.
از اونجا یه سری خونه ی آقاجون زدیم.وقتی رسیدیم خونه ی آقاجون سورپرایز شدیم .بله مامانی جون حسابی همه رو شگفت زده کرده بود.یک یلدای کاملا سنتی. بله کرسی گذاشته بود. واقعا لذت بخش بود. واونجا هم حسابی با خاله ها ودایی ها خوش گذرونیدم.
نیکا جونی برروی کرسی
چند روز بعد از شب یلدا یعنی 93/10/04 من وبابایی ونیکا جون ومامان جون زیارت کوچولو رفتیم قم
مثل همیشه سراغ جاهای خاصی میگردی ومیری شیطونی میکنی
نیکا در حال نماز خوندن
اخه دختر چرا رفتی تو کشو.
نیکا در محل کار مامان. خب اومدم به مامانم کمک کنم
یکی دیگر از مدلهای تماشای تلوزیون نیکا دختری.
نیکا در کنار نی نی های دوستای مامان