نیکاجوننیکاجون، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

نیکا جون هدیه ناز خدا

فصل بهار نیکا جون در سال 94

1394/4/23 15:34
957 بازدید
اشتراک گذاری

بالاخره بعد از غیبت طولانی وقت کردم بیام برات بنویسم از روزهایی که گذشتخندونک.در واقع یه جورایی تنبلی میکردم چشمکولی الان که نیکا خوابیده منم دارم هول هولکی یه چیزای مینویسم اخه خیلی شیطون شدی وفرصت هیچ کاری رو به من نمیدی.دلخور تا به چیزی دست میزنم جلوتر از من میخواد اون کارو انجام بده . الان که نیکا22 ماهشه کاملا صحبت میکنه وبا شیرین زبونیش دل من وبابایی رو میبره. قربونش برم..بوسمحبت مثلا میخواد بگه مورچه رو بکشم. میگه مامان مورچه را کشت بزنمبوسمحبت

ماه اردیبهشت تقریبا ماه خیلی سختی برای نیکا بود.غمگین طفلکم مجبور بود بره مهد کودک ومن اصلا طاقت دیدن اشک نیکارو نداشتم. اصلا دلم نیمخواست نیکایی با این سن کم بره مهدکودک. دو روز میبردم وروز سوم مثل دیوونه ها میشدم ومیگفتم نه دیگه نیکا مهد نمیره. واینطوری خود نیکا بیشتر سردرگم بود. قهرحالا با خودش میگفت اینا دارن چیکار میکنن. گیجتصوری که از مهد داشتم مثل یک زندان بود. بالاخره تصمیم گرفتم دیگه سر کار نرم وقید شاغل بودن رو بزنم وخودم کنار دختر عزیزم باشم. برام سخت بود بعد ده سال کار کردن بشینم خونه . ولی بعضی وقتا به خودم میگفتم بهتر اینطوری استراحت میکنم.متفکر تا اینکه رفتم صحبت کردم اداره که اقا من دیگه نمیام سرکار.شاکی ولی با مخالفت کارفرما روبرو شدم وبنا شد که تا یه مدتی من نیمه وقت برم سرکار تا ساعت 11 . تا اینطوری بتونم بیشتر کنار نیکا باشم. متنظربالاخره نیکا رسما از 9 خرداد راهی مهد شد.غمگین وبرخلاف اونچیزیکه تصور میکردم خیلی راحت به مهد کودک عادت کردشاید علتش کم بودن زمانش باشه. خداروشکر تقریبا اون روزهای سخت تموم شد زیبا.و نیکا الان با رضایت کامل مهد میره. امیدوارم روزهایی که میخواهد تمام وقت بره هم براش خوشایند باشه.تغییر دیگه ای که بود .اساس کشی که داشتیم .خسته ما ایندفعه یه خونه ی ویلایی گرفتیم تا متفاوت باشه از آپارتمان نشینی

حالا بریم سراغ یه سری از عکسهای خوشگل دختری که زیاد این مدت نتونستم ازش عکس خوبی بگیرم.

نیکا در پل طبیعت (تهران) چون دیروقت بود نشد عکسهای بهتری بگیرم

نیکا در حیاط خونه ی جدید

تعطیلات 14 و 15 خرداد نیکا در سرعین وشمال

اینجا نیکا جون مایو پوشیده تا بره ابگرم:دختری  با دیدن استخر کلی ذوق کرد وحسابی بغل مامانی وخاله جونی شنا کرد. از هیجان نمیدونست چه بکنه عسلم

بدون شرح...

اینجا هم که معلومه کار کی میتونه باشه. از دست این خاله جونی نیکا. تا چشمم ازش دور میشه اینطور میشه ...

برای اولین بار نیکا دختری با بابایی رفته آرایشگاه گیسوانش رو کوتاه کرده نه که موهای نیکا خیلی زیاده اذیت میشد..خندونک

خاله سعیده وعمو حمید با خودشون یه مهمون آلمانی آورده بودن منم واسه یادگاری با نیکا ومستر هلموت عکس گرفتم . البته نیکا اولش خیلی غریبی میکرد. تا اینکه موقع رفتن یه کم عادت کرد.

پسندها (6)

نظرات (7)

مامان پرنیا
23 تیر 94 17:40
چه دخملی ناز شده با موهای کوتاه
فاطمه مامي نيكا
پاسخ
مرسي عزيزم
همراه رایانه
23 تیر 94 17:44
همراه رایانه مرکزی شبانه روزی برای پاسخگویی به سوالات رایانه ای تلفن تماس از طریق خط ثابت : 9099070345 ادرس سایت : www.poshtyban.ir
شیما مامی شاهین کوچولو
2 مرداد 94 0:10
عزیییییزم مثل همیشه شیرین و خواستنی
فاطمه مامي نيكا
پاسخ
لطف داري شيماجوون شاهين جيگرو ببوس
مامان الینا
2 مرداد 94 12:25
وااااااااااااااای چه نازی شده دخترمون ماشالا چقدر موهاش بلند شده خیلی وقت بود عکسهای جدید نذاشته بودی نیکا جونو نشناختم.
فاطمه مامي نيكا
پاسخ
ممونم منم منتظر عكسهاي جديد اليناجوون هستم
مریم مامی آرین
2 مرداد 94 17:59
فاطمه جون چه خوب که دخملی نیمه وقت میره مهد و اذیت نمیشه و چقدر یادمه تو دوراهی شغلت بودی ایشالله بهترینها برات باشه ماشاالله نیکا گلی بزرگ شده
فاطمه مامي نيكا
پاسخ
مرسي مريم جون. واقعا روزهاي سختي بود. آرين نازمو ببوس
زهرا مامان ایلیا جون
17 مرداد 94 17:11
عسیس دل خاله ماشالا چقدر نازی میبوسمت
فاطمه مامي نيكا
پاسخ
ممنون عزيزم
حدیث جون
16 دی 94 11:04
ای جااااااااااان. جیگر دختر دایی چقدر تو مایو و لباس تابستونی ناز شده. معلومه خیلی بهتون خوش گذشته. ایشالا همیشه خوش باشین.