سفر شمال
دختری نازم سلام .خیلی دلم میخواست تابستون بریمشمال ولی متاسفانه فرصتش پیش نیومد. بالاخره تعطیلات عید قربان من و بابا جونی تصمیم گرفتیم با خاله جونی و عمو بهرام بریم مسافرت شمال .صب روز جمعه 93/07/11 (نیکا جون حدود سیزده ماهه هستی )به سمت ماسوله حرکت کردیم تا ظهر تقریبا رسیدیم ماسوله . وااای چه هوایی عالی بود نم نم بارون .شب ماسوله خوابیدیم ..وای از هوای صبحش خیلی عالی بود انگاری بهشت اونجا بود حسابی کیف کردیم .ممنون از نیکای نازم حسابی دختر خوبی بودی اذیت نکردی . یه عکس خوشگل با لباس محلی ازت گرفتیم نیکا جون. خیلی ناز شدی قربونت برم.فرداش بسوی ماسال حرگت کردیم خلاصه حسابی خوش گذشت شب دوم تو خود رشت اسکان گرفتیم واستراحت کردیم وصبح همون روز کنار دریا رفتیم . نمیدونی نیکا جون با دیدن دریا چقد ذوق زده شده بودی تند تند میگفتی آبو آبو . بی هوا سمت دریا میرفتی اونم با چه سرعتی .
از اینکه نتوستی بری داخل آب ناراحتی